هعی روزگار _ 

دلتنگم دلتنگ روزای بچگی که همه دغدغه هام این بود که  کی تابستون میرسه مدرسه تعطیل شه 

یادمه استادم میگفت ادما وقتی  سنشون میره بالاتر سنگای بزرگ تری به سمت شون پرتاب میشه 

کاش بزرگ نمیشدم کاش خیلی چیزا رو نمی فهمیدم کاش . 

هزارتا کاش توی مخمه 

میگن یک روزی همه چی درست میشه 

اما من میگم 

درست نمیشه بدتر هم میشه میگن بدو بخواه بدتر نشه میگم من بدترومیخام تا به هدفی که ندارم برسم 

با جیب خالی بدون پشت پناه اینکه حتی رفیقاتم بهت حسادت میکنن منتظرن یکم  ازشون جلو بزنی تا بزنن زیر پات 

یا اینکه مسخرت کنن بهت بخندن 

دمت گرم خدایی خدا با روحیه ام سازگار نداشت منو انداختی وسط ادم بدا 

چه قشنگه دنیای بچه ها 

گریه میکنن اما من نمیتونم اخه میدونی 

اونی که پول داره امکانات داره لیاقت نداره 

اما یکی مثه پدرای ما خوده ما حتی باید واسه یک مشت ادم نما دلا راست شیم 

میگذره نه بابا خداکنه نگذره

چون اگر بگذره عمر هدر میره 

فقط ی خواهشی دارم ازت خدا ی سری حرفارو میشه گفت 

ی سری حرفارو نه 

فقط ی سری دعا دارم 

خدایا کاری کن که گریه هامو هیچوقت کسی نبینه 

خدایا کاری کن دشمنامو از بین نبر اخه دشمنام قبلا بهترین دوسام بودن 

خدایا کاری کن که عشقم همیشه سرزنده باشه 

رفیق تنهایی هامه کسی رو غیر از اون ندارم 

بردو  واسم باخت نکن 

هیچوقت 

نامه ام واسه خدا 

خدایا خیلی مشتی هستی با اینکه بنده خوبی نبودم برات اما هوامو داشتی و نزاشتی هیچوقت محتاج بمونم دسم جلوی کسی دراز باشه 

خیلی دوستت دارم خدا 

خیلی دوستت دارم الهام 

مرسی که تو هستی نفسی